معنی فارسی babymomma

B1

مامای بچه، به معنی مادری که به تنهایی یا در شرایط خاص از فرزندش مراقبت می‌کند.

A term similar to babymamma, emphasizing the pride of a mother in her role.

example
معنی(example):

او یک مامای بچه‌ی افتخارآفرین است که فرزندش را دوست دارد.

مثال:

She is a proud babymomma who loves her child.

معنی(example):

یک مامای بچه معمولاً نکات را به صورت آنلاین به اشتراک می‌گذارد.

مثال:

A babymomma often shares tips online.

معنی فارسی کلمه babymomma

: معنی babymomma به فارسی

مامای بچه، به معنی مادری که به تنهایی یا در شرایط خاص از فرزندش مراقبت می‌کند.