معنی فارسی backjaw

B1

فک پشتی، بخشی از ریشه فک در جانوران است که می‌تواند در بعضی از گونه‌ها قابل مشاهده باشد.

The posterior part of the jaw in certain animals, often observed in fish.

example
معنی(example):

فک پشتی بخشی از دهان بعضی از حیوانات است.

مثال:

The backjaw is a part of certain animals' mouths.

معنی(example):

ماهیگیر فک پشتی ماهیی که صید کرده بود را بررسی کرد.

مثال:

The fisherman examined the backjaw of the fish he caught.

معنی فارسی کلمه backjaw

: معنی backjaw به فارسی

فک پشتی، بخشی از ریشه فک در جانوران است که می‌تواند در بعضی از گونه‌ها قابل مشاهده باشد.