معنی فارسی backstab

B2

خیانت به کسی به ویژه زمانی که فرد به دنبال منافع خود باشد.

Betray someone in a treacherous manner.

example
معنی(example):

به کسی خنجر زدن یعنی به طور پنهانی به او خیانت کردن.

مثال:

To backstab someone is to betray them secretly.

معنی(example):

او به خاطر خنجر زدن دوستش احساس آزردگی کرد.

مثال:

He felt hurt because of the backstab from his friend.

معنی فارسی کلمه backstab

: معنی backstab به فارسی

خیانت به کسی به ویژه زمانی که فرد به دنبال منافع خود باشد.