معنی فارسی baggily

B1

گشاد، به طوری که لباس یا پارچه به طور آزاد و غیرچسبان به تن می‌شود.

In a loose or baggy manner, typically referring to clothing or fabric that is not fitted.

example
معنی(example):

او لباسش را به طور گشاد به تن کرد تا راحت باشد.

مثال:

She wore her dress baggily for comfort.

معنی(example):

پارچه به طور گشاد به قاب صندلی آویزان بود.

مثال:

The fabric hung baggily on the frame of the chair.

معنی فارسی کلمه baggily

: معنی baggily به فارسی

گشاد، به طوری که لباس یا پارچه به طور آزاد و غیرچسبان به تن می‌شود.