معنی فارسی bairnly
B1شبیه و مربوط به رفتار کودکانه.
Having the qualities or characteristics of a child.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او یک شیوه bairnly برای بیان خود داشت.
مثال:
She had a bairnly way of expressing herself.
معنی(example):
کنجکاوی bairnly او واگیردار بود.
مثال:
His bairnly curiosity was infectious.
معنی فارسی کلمه bairnly
:
شبیه و مربوط به رفتار کودکانه.