معنی فارسی balkanize
B2بالکانیزه کردن، تقسیم یک دولت یا جامعه به بخشهای کوچکتر و متخاصم.
To divide a region or group into smaller, often hostile units.
- verb
verb
معنی(verb):
To break up into small, mutually hostile units, especially on a political basis.
example
معنی(example):
کشور پس از جنگ شروع به بالکانیزه شدن کرد.
مثال:
The country began to balkanize after the war.
معنی(example):
تنشهای سیاسی میتوانند یک جامعه در غیر این صورت متحد را بالکانیزه کنند.
مثال:
Political tensions can balkanize an otherwise united community.
معنی فارسی کلمه balkanize
:
بالکانیزه کردن، تقسیم یک دولت یا جامعه به بخشهای کوچکتر و متخاصم.