معنی فارسی ballasted

B2

بالاست‌گذاری شده، به معنای اضافه کردن وزنی به وسیله‌ای برای بهبود تعادل و پایداری آن.

Having been weighted down with ballast for stability.

verb
معنی(verb):

To stabilize or load a ship with ballast.

معنی(verb):

To lay ballast on the bed of a railroad track.

example
معنی(example):

کشتی بالاست‌گذاری شده بود تا ثبات را در آب‌های ناهموار تضمین کند.

مثال:

The ship was ballasted to ensure stability in rough waters.

معنی(example):

آنها سازه را بالاست‌گذاری کردند تا از تاب خوردن آن در باد جلوگیری کنند.

مثال:

They ballasted the structure to prevent it from swaying in the wind.

معنی فارسی کلمه ballasted

: معنی ballasted به فارسی

بالاست‌گذاری شده، به معنای اضافه کردن وزنی به وسیله‌ای برای بهبود تعادل و پایداری آن.