معنی فارسی balloting
B1فرآیند رأی‌گیری که طی آن رأی‌دهندگان نظر یا انتخاب خود را به طور رسمی منتقل می‌کنند.
The act or process of casting votes in an election.
- verb
- noun
verb
معنی(verb):
To vote or decide by ballot.
مثال:
to ballot for a candidate
معنی(verb):
To draw lots.
noun
معنی(noun):
A vote or decision made by ballot.
example
معنی(example):
فرآیند رأی‌گیری شفاف و عادلانه بود.
مثال:
The balloting process was transparent and fair.
معنی(example):
نتیجه رأی‌گیری را روز بعد اعلام کردند.
مثال:
They announced the results of the balloting the next day.
معنی فارسی کلمه balloting
:
فرآیند رأی‌گیری که طی آن رأی‌دهندگان نظر یا انتخاب خود را به طور رسمی منتقل می‌کنند.
