معنی فارسی balls-achingly
B1به شدت ناراحت کننده و ناخوشایند، استعمال در موقعیتهای بغرنج.
Extremely uncomfortable or awkward, used in challenging situations.
- ADVERB
example
معنی(example):
وضعیت در طول جلسه به شدت ناخوشایند بود.
مثال:
The situation was balls-achingly uncomfortable during the meeting.
معنی(example):
او انتظار طولانی را به شدت کسلکننده یافت.
مثال:
He found the long wait balls-achingly boring.
معنی فارسی کلمه balls-achingly
:
به شدت ناراحت کننده و ناخوشایند، استعمال در موقعیتهای بغرنج.