معنی فارسی ballyhooing

B1

تبلیغ کردن یا جذب توجه با طمطراق و شور زیاد.

Promoting or drawing attention with exaggerated enthusiasm.

verb
معنی(verb):

To sensationalise or make grand claims.

example
معنی(example):

آنها در حال تبلیغ این رویداد به منظور جلب تماشاچیان هستند.

مثال:

They are ballyhooing the event to draw crowds.

معنی(example):

این شرکت در حال تبلیغ کمپین جدیدش در شبکه‌های اجتماعی است.

مثال:

The company is ballyhooing its new campaign on social media.

معنی فارسی کلمه ballyhooing

: معنی ballyhooing به فارسی

تبلیغ کردن یا جذب توجه با طمطراق و شور زیاد.