معنی فارسی balmyard

B1

محل یا مکان آرام و دلنشین که می‌تواند شامل فضای سبز و گیاهان باشد و به آرامش و راحتی کمک کند.

A serene and pleasant area, often garden-like, that promotes relaxation and comfort.

noun
معنی(noun):

A place where obeah and related healing rituals are performed.

example
معنی(example):

سالن آرامش با گل‌های خوشبو پر شده بود.

مثال:

The balmyard was filled with fragrant flowers.

معنی(example):

ما بعد از شام یک پیاده‌روی آرامش‌بخش در سالن آرامش داشتیم.

مثال:

We took a relaxing walk through the balmyard after dinner.

معنی فارسی کلمه balmyard

: معنی balmyard به فارسی

محل یا مکان آرام و دلنشین که می‌تواند شامل فضای سبز و گیاهان باشد و به آرامش و راحتی کمک کند.