معنی فارسی bandier
B2شکل مقایسه‌ای از کلمه 'bandy' به معنای پرچم دار یا نازک؛ معمولاً به پرچم‌ها اشاره دارد.
Comparative form of 'bandy,' used to describe something that flutters or waves more than another.
- noun
- adjective
noun
معنی(noun):
One who bandies.
مثال:
a bandier of words
adjective
معنی(adjective):
Bowlegged, or bending outward at the knees; as in bandy-legged.
example
معنی(example):
پرچم در بادهای شدید، زودتر از همیشه پرچم‌دار شد.
مثال:
The flag was bandier than ever in the strong winds.
معنی(example):
او بعد از برنده شدن در مسابقه احساس پرچم‌دارتر کرد.
مثال:
He felt bandier after winning the competition.
معنی فارسی کلمه bandier
:
شکل مقایسه‌ای از کلمه 'bandy' به معنای پرچم دار یا نازک؛ معمولاً به پرچم‌ها اشاره دارد.
