معنی فارسی bandlimiting
B1عملیاتی که باعث میشود سیگنال به باند مشخصی محدود شود تا از تداخل و تحریف جلوگیری کند.
The act of constraining a signal to a specific frequency range to maintain clarity and reduce interference.
- NOUN
example
معنی(example):
تکنیکهای محدودیت باند در پردازش صوتی حیاتی هستند.
مثال:
Bandlimiting techniques are crucial in audio processing.
معنی(example):
فرآیند محدودیت باند به کاهش نویز کمک میکند.
مثال:
The bandlimiting process helps in reducing noise.
معنی فارسی کلمه bandlimiting
:
عملیاتی که باعث میشود سیگنال به باند مشخصی محدود شود تا از تداخل و تحریف جلوگیری کند.