معنی فارسی baptismally
B2بهصورت مرتبط با مراسم تعمید، که در آن فرد وارد جامعه مذهبی میشود.
Relating to the act of baptism, where an individual is initiated into a religious community.
- ADVERB
example
معنی(example):
کودک بهطور تعمیدی به جامعه کلیسا پذیرفته شد.
مثال:
The child was baptismally accepted into the church community.
معنی(example):
آنها تصمیمگیری تعمیدی کردند و احساسی عمیق نسبت به ایمان خود داشتند.
مثال:
They made the decision baptismally, feeling a deep connection to their faith.
معنی فارسی کلمه baptismally
:
بهصورت مرتبط با مراسم تعمید، که در آن فرد وارد جامعه مذهبی میشود.