معنی فارسی barbated

B1

باربَت، صفتی که به وجود ریش یا موی صورت اشاره دارد.

Describing someone or something that is bearded or has a facial hair characteristic.

example
معنی(example):

صحنه‌ی باربَت در نمایش عمق بیشتری به شخصیت بخشید.

مثال:

The barbated scene in the play added depth to the character.

معنی(example):

او از مجسمه‌های باربَت در موزه قدردانی کرد.

مثال:

He admired the barbated statues in the museum.

معنی فارسی کلمه barbated

: معنی barbated به فارسی

باربَت، صفتی که به وجود ریش یا موی صورت اشاره دارد.