معنی فارسی bare-footed

A1

بدون کفش، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد بدون پوشش پا راه می‌رود.

Walking without shoes on.

adjective
معنی(adjective):

Wearing nothing on the feet; barefoot.

example
معنی(example):

او بدون کفش بر روی شن‌های گرم راه می‌رفت.

مثال:

He walked bare-footed on the warm sand.

معنی(example):

ما تصمیم گرفتیم در چمن بدون کفش بازی کنیم.

مثال:

We decided to play bare-footed in the grass.

معنی فارسی کلمه bare-footed

: معنی bare-footed به فارسی

بدون کفش، به حالتی اطلاق می‌شود که فرد بدون پوشش پا راه می‌رود.