معنی فارسی barebone

B2

ساختار ساده و ابتدایی که جزئیات و عناصر اضافی ندارد.

The basic or minimal structure without any additional elements.

example
معنی(example):

ساختار اساسی پروژه به طور مختصر بیان شد.

مثال:

The barebone structure of the project was outlined.

معنی(example):

ما تصمیم گرفتیم با یک نسخه ساده از اپلیکیشن شروع کنیم.

مثال:

We decided to start with a barebone version of the app.

معنی فارسی کلمه barebone

: معنی barebone به فارسی

ساختار ساده و ابتدایی که جزئیات و عناصر اضافی ندارد.