معنی فارسی baronages
B1مجموعه‌ای از بارون‌ها یا نجبا که در یک محدوده جغرافیایی خاص حضور دارند.
The collective body of barons within a specific region, often influencing local governance.
- noun
noun
معنی(noun):
Barons or nobles collectively
معنی(noun):
An annotated list of barons or peers
معنی(noun):
Barony, the dignity or rank of a baron
معنی(noun):
Barony, the land which gives title to a baron
example
معنی(example):
بارون‌های انگلستان نقش کلیدی در حکومت‌داری ایفا کردند.
مثال:
The baronages of England played a key role in governance.
معنی(example):
سندهای تاریخی بارون‌های مناطق مختلف را مستند می‌کنند.
مثال:
Historical records document the baronages of various regions.
معنی فارسی کلمه baronages
:
مجموعه‌ای از بارون‌ها یا نجبا که در یک محدوده جغرافیایی خاص حضور دارند.
