معنی فارسی base-board
B2تختهای که در پایین دیوار نصب میشود، معمولاً برای پوشش لولههای حرارتی و زیبا کردن فضا.
A board fixed to a wall at the base, often covering heating pipes and enhancing decor.
- NOUN
example
معنی(example):
فنیکار، حالتی را به دیوار تختهچوبی پایه محکم کرد.
مثال:
The technician fixed the base-board to the wall.
معنی(example):
آنها یک بخاری تختهچوبی زیر پنجره نصب کردند.
مثال:
They installed a base-board heater under the window.
معنی فارسی کلمه base-board
:
تختهای که در پایین دیوار نصب میشود، معمولاً برای پوشش لولههای حرارتی و زیبا کردن فضا.