معنی فارسی basketful

B1

میزان میوه یا مواد دیگر که در یک سبد جا می‌گیرد.

The amount of something that fills a basket.

example
معنی(example):

او یک سبد پر از میوه‌ها را به بازار برد.

مثال:

She carried a basketful of fruits to the market.

معنی(example):

ما یک سبد پر از توت‌فرنگی از باغ برداشتیم.

مثال:

We picked a basketful of strawberries from the garden.

معنی فارسی کلمه basketful

: معنی basketful به فارسی

میزان میوه یا مواد دیگر که در یک سبد جا می‌گیرد.