معنی فارسی bastard-trenched

B2

حالت یا وضعیتی که در آن ساخت و ساز یا پیشرفت به طور نادرست انجام شده باشد.

Describing an area that is poorly constructed or maintained.

example
معنی(example):

کمپ به‌خوبی ساخته نشده بود و به ورطه خرابکاری‌های تحریف‌شده افتاد.

مثال:

The camp was poorly basted and fell into bastard-trenched disrepair.

معنی(example):

آنها موقعیت استراتژیک را به عنوان تحریف‌شده و ناکارآمد توصیف کردند.

مثال:

They described the strategic location as bastard-trenched and ineffective.

معنی فارسی کلمه bastard-trenched

: معنی bastard-trenched به فارسی

حالت یا وضعیتی که در آن ساخت و ساز یا پیشرفت به طور نادرست انجام شده باشد.