معنی فارسی bastinades
B1اکشنهای تنبیهی که برای مراقبت از نظم یا کنترل استفاده میشوند.
Acts of punishing or reprimanding, often in a physical manner.
- NOUN
example
معنی(example):
رهبر دستور داد تا چندین تنبیه برای حفظ نظم انجام شود.
مثال:
The leader ordered multiple bastinades to maintain order.
معنی(example):
در تاریخ، تنبیهها به عنوان یک روش کنترل استفاده میشدند.
مثال:
Bastinades were used in history as a method of control.
معنی فارسی کلمه bastinades
:
اکشنهای تنبیهی که برای مراقبت از نظم یا کنترل استفاده میشوند.