معنی فارسی bathless

B1

بدون آب یا حمام، وضعیتی که در آن به آب یا روش‌های مرسوم حمام کردن دسترسی نیست.

Condition of being without a bath or water; often refers to minimal water usage.

example
معنی(example):

پس از باران، زمین بدون آب و ترک خورده بود.

مثال:

After the rain, the ground was bathless and cracked.

معنی(example):

من زندگی بدون حمام را ترجیح می‌دهم و بر حداقلی‌گرایی تمرکز می‌کنم.

مثال:

I prefer bathless living, focusing on minimalism.

معنی فارسی کلمه bathless

: معنی bathless به فارسی

بدون آب یا حمام، وضعیتی که در آن به آب یا روش‌های مرسوم حمام کردن دسترسی نیست.