معنی فارسی bazoo

B1

اصطلاحی برای شخصی که زیاد صحبت می‌کند یا اهالی کاشته‌ای دارد.

A person who talks excessively or jabbers.

noun
معنی(noun):

A simple wind instrument, such as a kazoo or tin horn.

معنی(noun):

A person's mouth.

example
معنی(example):

او خیلی صحبت می‌کند؛ واقعاً یک دهان بزرگ دارد.

مثال:

He talks a lot; he really has a bazoo.

معنی(example):

در مورد قوانین جدید اینقدر انتقاد نکن.

مثال:

Don't be such a bazoo about the new rules.

معنی فارسی کلمه bazoo

: معنی bazoo به فارسی

اصطلاحی برای شخصی که زیاد صحبت می‌کند یا اهالی کاشته‌ای دارد.