معنی فارسی be at the bottom of
B1در پایین ترین نقطه یا وضعیت بودن در مقایسه با دیگران.
To be in the lowest rank or position within a group or category.
- IDIOM
example
معنی(example):
او در ریاضی در کلاسش در پایین ترین سطح بود.
مثال:
She was at the bottom of her class in math.
معنی(example):
من معتقدم او در پایین ترین سطح مشکلی که داریم است.
مثال:
I believe he is at the bottom of the problem we have.
معنی فارسی کلمه be at the bottom of
:
در پایین ترین نقطه یا وضعیت بودن در مقایسه با دیگران.