معنی فارسی be down to
B1به معنای وابسته بودن و نتیجهگیری بر اساس مشخصه یا عامل خاصی است.
To be the result or cause of something.
- PHRASAL VERB
example
معنی(example):
موفقیت پروژه به تلاش سخت تیم بستگی دارد.
مثال:
The success of the project is down to the hard work of the team.
معنی(example):
این به شما بستگی دارد که تصمیم نهایی را بگیرید.
مثال:
It's down to you to make the final decision.
معنی فارسی کلمه be down to
:
به معنای وابسته بودن و نتیجهگیری بر اساس مشخصه یا عامل خاصی است.