معنی فارسی be left to oneself

B1

به این معنا است که کسی در یک وضعیت یا محیط خاص به حال خود رها شود.

To be allowed to do things on one's own without interference from others.

example
معنی(example):

وقتی به حال خود رها شد، در تنهایی آرامش را پیدا کرد.

مثال:

When he was left to himself, he found peace in solitude.

معنی(example):

کودکان نباید برای مدت طولانی به حال خود رها شوند.

مثال:

Children should not be left to themselves for too long.

معنی فارسی کلمه be left to oneself

: معنی be left to oneself به فارسی

به این معنا است که کسی در یک وضعیت یا محیط خاص به حال خود رها شود.