معنی فارسی be off

B1

حرکت کردن یا دور شدن از مکانی.

To leave or set off towards a destination.

example
معنی(example):

من به سمت فروشگاه می‌روم تا مقداری خرید کنم.

مثال:

I will be off to the store to buy some groceries.

معنی(example):

این چراغ خیلی کم نور است؛ به نظر می‌رسد خاموش است.

مثال:

This light is too dim; it seems to be off.

معنی فارسی کلمه be off

: معنی be off به فارسی

حرکت کردن یا دور شدن از مکانی.