معنی فارسی be the limit

B1

به معنای رسیدن به نقطه‌ای است که دیگر نمی‌توان تحمل کرد یا قابل قبول نیست.

To signify that something has become unacceptable or intolerable.

example
معنی(example):

تکبر او واقعا حد و مرز است؛ دیگر نمی‌توانم آن را تحمل کنم.

مثال:

His arrogance really is the limit; I can’t tolerate it anymore.

معنی(example):

شکایت او به حد صبر من رسیده است.

مثال:

Her complaining has reached the limit of my patience.

معنی فارسی کلمه be the limit

: معنی be the limit به فارسی

به معنای رسیدن به نقطه‌ای است که دیگر نمی‌توان تحمل کرد یا قابل قبول نیست.