معنی فارسی be-carried-away
B1تسلیم شدن به احساسات و از دست دادن کنترل بر روی خود و رفتار.
To become overly enthusiastic or emotional, often to the point of losing self-control.
- IDIOM
example
معنی(example):
من آنقدر هیجان زده بودم که تسلیم شدم و مسئولیتهایم را فراموش کردم.
مثال:
I was so excited that I got carried away and forgot my responsibilities.
معنی(example):
در طول مهمانی، او در حال رقص تسلیم شد و زمان را از دست داد.
مثال:
During the party, she got carried away dancing and lost track of time.
معنی فارسی کلمه be-carried-away
:
تسلیم شدن به احساسات و از دست دادن کنترل بر روی خود و رفتار.