معنی فارسی beachless

B1

بدون ساحل، به منطقه‌ای اطلاق می‌شود که هیچ سواحلی ندارد.

Having no beach; typically refers to a location near the sea that lacks a sandy shore.

example
معنی(example):

این منطقه بدون ساحل بود و لذت بردن از اقیانوس را سخت می‌کرد.

مثال:

The area was beachless, making it difficult to enjoy the ocean.

معنی(example):

با وجود اینکه بدون ساحل بود، شهر جاذبه‌های دیگری نیز داشت.

مثال:

Despite being beachless, the town had many other attractions.

معنی فارسی کلمه beachless

: معنی beachless به فارسی

بدون ساحل، به منطقه‌ای اطلاق می‌شود که هیچ سواحلی ندارد.