معنی فارسی bear a grudge

B2

کینه‌ای در دل داشتن، به خاطر ناراحتی از کسی یا چیزی رنجش بودن.

To continue feeling angry or bitter towards someone for something they did.

example
معنی(example):

او به خاطر آنچه او انجام داده، کینه‌ای به او ندارد.

مثال:

She doesn't bear a grudge against him for what he did.

معنی(example):

مدت طولانی کینه به دل داشتن، سالم نیست.

مثال:

It's not healthy to bear a grudge for so long.

معنی فارسی کلمه bear a grudge

: معنی bear a grudge به فارسی

کینه‌ای در دل داشتن، به خاطر ناراحتی از کسی یا چیزی رنجش بودن.