معنی فارسی beastling

B1

حیوان کوچک، غالباً به جوان یا فرزند یک حیوان بزرگ اشاره دارد.

A small or young beast; a young animal.

example
معنی(example):

حیوان کوچک و ترسو بود، برعکس مادر خشنش.

مثال:

The beastling was small and timid, unlike its fierce mother.

معنی(example):

دیدن حیوان کوچک در حال بازی در چمن دل‌پذیر بود.

مثال:

The sight of the beastling playing in the grass was heartwarming.

معنی فارسی کلمه beastling

: معنی beastling به فارسی

حیوان کوچک، غالباً به جوان یا فرزند یک حیوان بزرگ اشاره دارد.