معنی فارسی beat the count
B2شمارش در ورزش بوکس که در آن یک ورزشکار باید قبل از اینکه شمارش به یک عدد خاص برسد، به پاهای خود برگردد.
To get up before the referee counts to a certain number after being knocked down in boxing.
- IDIOM
example
معنی(example):
بوکسور توانست به عدد شمارش برگردد و به مبارزه ادامه دهد.
مثال:
The boxer managed to beat the count and continue fighting.
معنی(example):
او به شمارش نرسید و شمارش شد.
مثال:
He didn't beat the count and was counted out.
معنی فارسی کلمه beat the count
:
شمارش در ورزش بوکس که در آن یک ورزشکار باید قبل از اینکه شمارش به یک عدد خاص برسد، به پاهای خود برگردد.