معنی فارسی beatably
B1بهگونهای که میتواند شکست بخورد یا قابل غلبه باشد.
In a manner that can be defeated or overcome.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در مسابقه بهگونهای عملکرد داشت که ممکن بود شکست بخورد.
مثال:
She performed beatably in the competition.
معنی(example):
مهارتهای او به گونهای قابل شکست بودند اما غیرقابل شکست نبودند.
مثال:
His skills were beatably impressive but not unbeatable.
معنی فارسی کلمه beatably
:
بهگونهای که میتواند شکست بخورد یا قابل غلبه باشد.