معنی فارسی beath
B1پرتگاه، ناحیهای در کنار آب که معمولاً مکانی آرام و دلانگیز است.
A quiet place by the water, often peaceful and relaxing.
- NOUN
example
معنی(example):
پرتگاه رودخانه، جایی آرام برای استراحت بود.
مثال:
The beath of the river was a peaceful place to relax.
معنی(example):
او دوست داشت در کنار پرتگاه بنشیند و آب را تماشا کند.
مثال:
She loved to sit by the beath and watch the water flow.
معنی فارسی کلمه beath
:
پرتگاه، ناحیهای در کنار آب که معمولاً مکانی آرام و دلانگیز است.