معنی فارسی beclang
B1به بیصدا ماندن، از خود صدایی تولید نکردن.
To remain silent or quiet; to not produce noise.
- VERB
example
معنی(example):
او بعد از یک روز طولانی در کار تصمیم گرفت به بیصدا بماند.
مثال:
He decided to beclang after a long day at work.
معنی(example):
صدای سکوت گاهی میتواند بیصدا باشد.
مثال:
The sound of silence can beclang at times.
معنی فارسی کلمه beclang
:
به بیصدا ماندن، از خود صدایی تولید نکردن.