معنی فارسی bedad
B1احساس خوشایند یا ناخوشایند ناشی از یک واقعه خاص، معمولاً به نوعی که روی روحیه تأثیر میگذارد.
A feeling of strong emotion, either positive or negative, usually affecting one's mood.
- interjection
interjection
معنی(interjection):
By God
example
معنی(example):
او یک نوع احساس خوشحالی هنگامی که بازی را برد، احساس کرد.
مثال:
He felt a bedad when he won the game.
معنی(example):
احساس درد و رنج زندگی در شهر او را مجبور به تجدید نظر در انتخابهایش کرد.
مثال:
The bedad of living in the city made him rethink his choices.
معنی فارسی کلمه bedad
:
احساس خوشایند یا ناخوشایند ناشی از یک واقعه خاص، معمولاً به نوعی که روی روحیه تأثیر میگذارد.