معنی فارسی bedash

B1

تند رفتن یا شتابان به جایی رفتن.

To dash or rush quickly toward something.

example
معنی(example):

او تصمیم گرفت نگرانیش را با یک گردش مفرح فراموش کند.

مثال:

She decided to bedash her worries with a fun outing.

معنی(example):

آنها به پارک شتاب زدند تا از هوای آفتابی لذت ببرند.

مثال:

They bedashed into the park to enjoy the sunny weather.

معنی فارسی کلمه bedash

: معنی bedash به فارسی

تند رفتن یا شتابان به جایی رفتن.