معنی فارسی bedless

B1

بدون تخت خواب، حالتی که فرد تخت خواب ندارد.

Without a bed; lacking a sleeping surface or bed.

example
معنی(example):

پس از جابجایی، او برای چند شب بدون تخت بود.

مثال:

After moving, he found himself bedless for a few nights.

معنی(example):

آپارتمان جدید دنج بود، اما بدون تخت خواب بود.

مثال:

The new apartment was cozy, but it was bedless.

معنی فارسی کلمه bedless

: معنی bedless به فارسی

بدون تخت خواب، حالتی که فرد تخت خواب ندارد.