معنی فارسی bedolt

B1

عملی که در آن فرد چیزی را به حالت طبیعی برمی‌گرداند یا متناسب می‌کند.

To return something to its former or natural state.

example
معنی(example):

دزد سعی کرد که بدولت کند اما به سرعت دستگیر شد.

مثال:

The thief tried to bedolt but was caught quickly.

معنی(example):

او مجبور بود مبلمان قدیمی را بدولت کند تا در خانه جدید جا شود.

مثال:

He had to bedolt the old furniture to fit in the new house.

معنی فارسی کلمه bedolt

: معنی bedolt به فارسی

عملی که در آن فرد چیزی را به حالت طبیعی برمی‌گرداند یا متناسب می‌کند.