معنی فارسی bedridden

B1 /ˈbɛdɹɪdən/

بستری، به حالتی اشاره دارد که فرد نمی‌تواند از بستر خود خارج شود به دلیل بیماری یا ناتوانی.

Unable to get out of bed due to illness or disability.

adjective
معنی(adjective):

Confined to bed because of infirmity or illness.

example
معنی(example):

او به دلیل بیماری‌اش بستری شده است.

مثال:

He is bedridden due to his illness.

معنی(example):

مرد بستری شده به خانواده‌اش برای کمک تکیه کرده بود.

مثال:

The bedridden man relied on his family for help.

معنی فارسی کلمه bedridden

: معنی bedridden به فارسی

بستری، به حالتی اشاره دارد که فرد نمی‌تواند از بستر خود خارج شود به دلیل بیماری یا ناتوانی.