معنی فارسی been there, done that
B2عبارتی است که نشاندهنده تجربهای در مورد چیزی است که قبلاً انجام شده و اغلب به کارهای دیگر اشاره دارد.
An expression used to indicate that one has already had a particular experience.
- IDIOM
example
معنی(example):
وقتی به پیادهروی میآید، من قبلاً آنجا بودهام و این کار را کردهام.
مثال:
When it comes to hiking, I've been there, done that.
معنی(example):
او گفت که قبلاً آنجا بوده و این کار را کرده و ترجیح میدهد استراحت کند.
مثال:
She said she's been there, done that, and prefers relaxing.
معنی فارسی کلمه been there, done that
:
عبارتی است که نشاندهنده تجربهای در مورد چیزی است که قبلاً انجام شده و اغلب به کارهای دیگر اشاره دارد.