معنی فارسی beeswaxed

B2

پوشاندن یا درمان با موم زنبور برای دست‌یابی به سطحی صاف و مقاوم.

To cover or treat something with beeswax for a smooth and protective finish.

verb
معنی(verb):

To polish with beeswax.

example
معنی(example):

هنرمند شمع را با موم زنبور برای پایانی صاف پوشاند.

مثال:

The artisan beeswaxed the candle for a smooth finish.

معنی(example):

او سطح چوبی را با موم زنبور پوشش داد تا از رطوبت محافظت کند.

مثال:

She beeswaxed the wooden surface to protect it from moisture.

معنی فارسی کلمه beeswaxed

: معنی beeswaxed به فارسی

پوشاندن یا درمان با موم زنبور برای دست‌یابی به سطحی صاف و مقاوم.