معنی فارسی begoggled
B1بغوگلد به حالتی اشاره دارد که عینک یا تجهیزات مشابهی بر روی صورت باشد و معمولاً به چهره افراد در فعالیتهای آبی یا تفریحی اطلاق میشود.
Having large, bulging eyes as if wearing goggles.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او در حین شنا کردن عینک بغوگلد دار بود.
مثال:
She wore begoggled glasses while swimming.
معنی(example):
او بعد از مهمانی غافلگیری با چشمانی بزرگ و متعجب به نظر میرسید.
مثال:
He looked begoggled after the surprise party.
معنی فارسی کلمه begoggled
:
بغوگلد به حالتی اشاره دارد که عینک یا تجهیزات مشابهی بر روی صورت باشد و معمولاً به چهره افراد در فعالیتهای آبی یا تفریحی اطلاق میشود.