معنی فارسی begrain

B1

به دانه دانه کردن، تراشیدن یا بافتن چیزی.

To add a grain or texture to something.

example
معنی(example):

سرآشپز دوست دارد گوشت را قبل از پخت خوش عطر سازد.

مثال:

The chef loves to begrain the beef before cooking.

معنی(example):

آنها باید چوب را برای کف‌پوش خوش عطر سازند.

مثال:

They need to begrain the wood for the flooring.

معنی فارسی کلمه begrain

: معنی begrain به فارسی

به دانه دانه کردن، تراشیدن یا بافتن چیزی.