معنی فارسی begrimes

B1

کثیف کردن یا آلوده کردن، به ویژه به وسیله‌ی مواد طبیعی مانند خاک یا گل.

To make dirty or tarnish, especially by staining or soiling.

verb
معنی(verb):

To make something dirty; to soil.

example
معنی(example):

گل بعد از یک پیاده‌روی بارانی کفش‌ها را کثیف می‌کند.

مثال:

The mud begrimes the shoes after a rainy walk.

معنی(example):

پالت هنرمند، دستان او را با رنگ کثیف می‌کند.

مثال:

The artist's palette begrimes his hands with paint.

معنی فارسی کلمه begrimes

: معنی begrimes به فارسی

کثیف کردن یا آلوده کردن، به ویژه به وسیله‌ی مواد طبیعی مانند خاک یا گل.