معنی فارسی begrimmed

B1

تاریک و غمگین به طوری که ظاهر آشفته‌ای داشته باشد.

Having a dark, gloomy, or grim appearance.

example
معنی(example):

خیابان‌های تاریک و غمگین خالی به نظر می‌رسیدند.

مثال:

The begrimmed streets looked deserted.

معنی(example):

جو تاریک و غمگینی بعد از طوفان باقی مانده بود.

مثال:

A begrimmed atmosphere lingered after the storm.

معنی فارسی کلمه begrimmed

: معنی begrimmed به فارسی

تاریک و غمگین به طوری که ظاهر آشفته‌ای داشته باشد.