معنی فارسی beheadlined
B1عنوانگذاری به گونهای که نظرها را جلب کند.
To give a headline or title to something, especially a news article.
- VERB
example
معنی(example):
مقاله بهگونهای عنوانبندی شد که خوانندگان بیشتری جذب کند.
مثال:
The article was beheadlined to attract more readers.
معنی(example):
او خبر را با یک عبارت جذاب عنوانگذاری کرد.
مثال:
She beheadlined the news story with a catchy phrase.
معنی فارسی کلمه beheadlined
:
عنوانگذاری به گونهای که نظرها را جلب کند.