معنی فارسی bejaundice
B2بیزردی، حالتی پزشکی که در آن پوست و سفیدی چشم به دلیل افزایش بیلیروبین زرد میشود.
A medical condition characterized by yellowing of the skin and eyes due to high bilirubin levels.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک او را به دلیل علائمش به بیزردی تشخیص داد.
مثال:
The doctor diagnosed him with bejaundice due to his symptoms.
معنی(example):
پس از درمان، وضعیت بیزردی او به طور قابل توجهی بهبود یافت.
مثال:
After the treatment, her bejaundice condition improved significantly.
معنی فارسی کلمه bejaundice
:
بیزردی، حالتی پزشکی که در آن پوست و سفیدی چشم به دلیل افزایش بیلیروبین زرد میشود.